تا خدا هست به غم وعده ی این خانه مده . . . !
پیشانیم چسبیدن به سینهات را و موهایم بوئیدنت ... و چشمهایم خیس کردن پیراهن مردانهات... عجب بغض پُر توقعی دارم من امشب... مادر! چه کلمه سهل و ممتنعی... چه کلمه مقدسی و چه مفهوم زیبایی! جالب است که زبانهای مختلف برای مفهوم مادر کلماتی در همین حدود دارند. مادر – مامان – مام – ام و… برای گفتن آن لب حالت خاصی می گیرد! اوج احساس و عاطفه! اوج دوستی و محبت. روزت مبارک مامانی
حسرتش یه عشق نابه، که وفا کنه به عهدش اگه یه شب خوابت نرفت خستگی ها یادت نرفت بیدار نشستی تا سحر خیره شدی به قفل در اگه دیدی که ساعتم خوابیده و راه نمی ره پنجره های غم زده فقط شبا نشون می دن بدون که نفرین منه آتیش به جونت می زنه خنجرالتماس من به استخونت می زنه می گیره از چشای نازه تو لذت خواب راحتا تا صبح باید نگاه کنی عقربه های ساعتا اگه روزای بی کسی تنها نشستی با دلت گشتی پی خیال من با اون خیال باطلت دیدی که دست روزگار گرفته دستما نمی تونی گریه کنی مرگ نگاه خستما بدون که نفرین منه
برچسبها:
داستانتو نمی دزدند اما عشقتو شاید
آخه با شنیدن هر دوتاش
هم از جا بلند می شم
هم دستمو میزارم روی قلبم
دستم به لرزه افتاده است
و پاهایم نای رفتن ندارد
ولی تو
باز برایم ناز می کنی
ومن باز
نازت را خریدارم
اما فکرم
یادت را از بیراهه آورده بود
چشمهایت را بستی
و این عادت همیشکی من است
در مقابل عشق تو
فکرهایم را سوزاندم
خوب گرم میکند
آتش عشق بازیت
جا برایت رزرو کرده ام
همان جایی که همیشه مینشستی
گفت لبش ترک برداشته
دستم را از سرش برداشتم
دلش در جاشکست
اما عوض نکرد
به آغوشت بگیر من را و باداباد...
شانه هایم برای رقص های کردی می لرزد
آنچه بر عاشق دل خســــته روا دانستی
تو را بخشنده پنداشتم و گناهكار شدم.
تو را وفادار ديدم و هرجا كه رفتم بازگشتم .
تو را گرم ديدم و در سردترين لحظه ها به سراغت امدم.
تو مرا چه ديدی كه وفادار ماندي...
شرمنده ام خدا جون
برچسبها:
برچسبها:
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / براد پیت من را حَسَنْ آفرید
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را / مساوی تر از سهم من آفرید
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسنالخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیباییام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونهام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بیریا آفرید / جدا از حسادت و بیخشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک درخت / و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مهجبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایشات / نشسته مداوم تو را در کمین
برچسبها:
- کدام دانش آموز خسته و خواب آلود به نظر میرسد؟
- کدامشان دوقلو می باشند؟
- چند تا زن در عکس دیده میشود ؟
- چند نفرشان خوشحال هستند؟
- چند نفرشان ناراحت می باشند؟
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
مو سپيد از غم شدم،روي سياهم را ببخش
ظلم را نشناختم ، ظالم ندانستم كه كيست
گوشه چشمي باز كردم ،اشتباهم را ببخش
اين سر بي سايبان بي پناهم راببخش
از گلويم گر صدايي نابجا آمد برون
توبه كردم، سينه پر اشك وآهم را ببخش
اي زمان برزيگر كوري شدم در كار كشت
كشتزارم را مسوزان وگياهم را ببخش
ديگر اي طوفان غم ، در باغ ما سروي نماند
بيدهاي خشك برگ رنجگاهم راببخش
جلوه هاي باورم يارا حبابي پوچ بود
رنگ جو چشم دوبين كج نگاهم را ببخش
درست از همان روز کهگفتی تنهایتنمیگذارم.
مینویسم شایدبخوانی
اماحالا دیگر خواندنت هم دردیرا از من دوانمیکند،
میدانی؛
روزهامیگذرند
ماه ها میگذرند
وسالها نیز خواهندگذشت
اماچیزی در من تغییر نمیکند.
هیچ چیز،
انگار كهچیزی را گم کردهباشم،
هر روزبه دنبالاش میگردم.
نمیدانم گمکردهام
یا جایی جا مانده است
یا شاید تو آن را با خودبردهای.
جایش خالیاست
میسوزد.
برچسبها:
برچسبها:
دوست داشتن امری لحظه ایست
ولی داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است
برچسبها:
برچسبها:
از دل برود هر آنکه از دیده برفت
وبه ناباوری وغصه ی من خندیدند
آه ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت
کاش می امدی ومی دیدی
که در این عرصه ی دنیای بزرگ
چه غم آلوده جدایی هایست
وبدانی که
از دل نرود هرآنکه از دیده برفت
برچسبها:
Design By : Rihanna |