تا خدا هست به غم وعده ی این خانه مده . . . !
از انسانها غمی بهدل نگیر. زیرا خود غمگینند.
با آنکه تنهایند از خود می گریزند زیرا به خود،
به عشقخود وبه حقیقت خود شک دارند.
پس دوستشان بداراگر چه دوستت نداشتهباشند.
از دکتر علیشریعتی

بارالها
برای همسایه ای که نان مرا ربود، نان
برای دوستی که قلب مرا شکست، مهربانی
برای آنکه روح مرا آزرد، عشق بخشایش
و برای خویشتن خویش آگاهی و میطلبم.

از ندامت سوختم ، يا رب گناهم را ببخش
مو سپيد از غم شدم،روي سياهم را ببخش
ظلم را نشناختم ، ظالم ندانستم كه كيست
گوشه چشمي باز كردم ،اشتباهم را ببخش
ابر رحمت را بفرما ، سايه اي آرد به پيش
اين سر بي سايبان بي پناهم راببخش
از گلويم گر صدايي نابجا آمد برون
توبه كردم، سينه پر اشك وآهم را ببخش
اي زمان برزيگر كوري شدم در كار كشت
كشتزارم را مسوزان وگياهم را ببخش
ديگر اي طوفان غم ، در باغ ما سروي نماند
بيدهاي خشك برگ رنجگاهم راببخش
جلوه هاي باورم يارا حبابي پوچ بود
رنگ جو چشم دوبين كج نگاهم را ببخش

صدایت را نمیشنوم،
درست از همان روز کهگفتی تنهایتنمیگذارم.
مینویسم شایدبخوانی
اماحالا دیگر خواندنت هم دردیرا از من دوانمیکند،
میدانی؛
روزهامیگذرند
ماه ها میگذرند
وسالها نیز خواهندگذشت
اماچیزی در من تغییر نمیکند.
هیچ چیز،
انگار كهچیزی را گم کردهباشم،
هر روزبه دنبالاش میگردم.
نمیدانم گمکردهام
یا جایی جا مانده است
یا شاید تو آن را با خودبردهای.
جایش خالیاست
میسوزد.
درست از همان روز کهگفتی تنهایتنمیگذارم.
مینویسم شایدبخوانی
اماحالا دیگر خواندنت هم دردیرا از من دوانمیکند،
میدانی؛
روزهامیگذرند
ماه ها میگذرند
وسالها نیز خواهندگذشت
اماچیزی در من تغییر نمیکند.
هیچ چیز،
انگار كهچیزی را گم کردهباشم،
هر روزبه دنبالاش میگردم.
نمیدانم گمکردهام
یا جایی جا مانده است
یا شاید تو آن را با خودبردهای.
جایش خالیاست
میسوزد.

نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
نوشته شده در7 / 3 / 1389برچسب:, ساعت
0:6توسطسارا| يک راز
آخرين مطالب
Design By : Rihanna |